نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا



 

گسترش جهان اوراسیا در میان سده های هفتم و دهم میلادی، کمربندی کمابیش پیوسته از سرزمین ها را از اقیانوس اطلس گرفته تا اقیانوس آرام و از اقیانوس هند گرفته تا بخش های جنگلی شمال در قلمرو تمدن های جهان کهن آورد. تا فرا رسیدن سال 1000 م، تنها شماری مردم پراکنده از شکارگران و گوزن چرانان در اقصای شمال اوراسیا کمابیش از گسترش کشاورزی و بازرگانی رایج در استپ و بخش بزرگی از جنگل های اوراسیا برکنار ماندند و بقیه به شیوه ای یکسان به شیوه های گوناگون تمدنی جذب شده بودند.
در طی همین قرن ها، بازرگانان به گونه ای مؤثر از مرزهای صحرای افریقا به سوی جنوب رخنه کردند. برخورداری روزافزون از شتر که در زمان امپراتوری روم به شمال افریقا وارد شده بود، امکان رفت و آمد بیشتری را برای کاروانیان فراهم ساخت. انگیزه ای که عمدتاً کاروان سالاران را به پذیرش خطر گذشتن از بیابان وامی داشت، همان زر بود و سپس برده. رفت و آمد روز افزون از میان صحرا خود انگیزه ی کوشش هایی در میان جامعه های زنگیان شد. سران و مأموران آنان در پی به انحصار درآوردن زر و داد و ستد برده برآمدند و کوشیدند تا این هر دو کالا را به شیوه ای پیگیر و به میزان بیشتر به بازار عرضه کنند. غنا کهن ترین حکومتی که بدین شیوه گرایید، گویا زیر تسلط دودمان جدیدی در سده ی هشتم میلادی درآمد که شاید بتوان آن را انتقال قدرت دانست از حکومت بربران به زنگیان. همزمان در سرزمین های همسایه در افریقای غربی، جامعه های روستایی این بخش آغاز کردند به پشتیبانی از دیگر کانون های قدرت سیاسی و بازرگانی رقیب. این گونه حکومت ها پهنه های پردامنه ای از استخراج معدن و سازماندهی سپاه پیشه وران متخصص در دسترس می گذاشتند و بدین گونه، نفوذ سایه مانندی از تمدن را به سرزمین های پهناوری می گستردند که غنا هرگز خواب چیرگی بر آنها را هم نمی دید.(1)
در مشرق افریقا هم در نخستین دوران پیش روی اسلام، بازار گرم داد و ستد بخش پهناوری را در میان گرفت. تا فرا رسیدن سده ی هشتم میلادی/ دوم هجری، دریانوردان اسلامی جای گزین رفت و آمدهای جزئی کرانه ای گذشته شدند و مهاجرنشین ها تا سوفالا در موزامبیک کنونی رنگ اسلام گرفتند. در این ایستگاه های ساحلی، بازرگانان عرب با همکاری سران بومی زر، برده و عاج برای حمل فراهم می آوردند تا به بندرگاه های پیرامون اقیانوس هند برده شوند. با این همه، جز از وجود تمدن مورد تردید زیمباوه،(2) این داد و ستد ها ظاهراً به پیدایش حکومتی یا دگرگونی ژرفی در شیوه ی کهن و سنتی سرزمین های کوهستانی افریقای شرقی نینجامید.(3)
تا فرا رسیدن سال 1000 م، جنگل بارانی مرکزی افریقا و سرزمین های نیمه خشک جنوبی آن کمابیش از گزند پیشروی متمدنان برکنار ماندند. البته قبایل بانتوزبانی که در کشاورزی به شیوه ی بریدن و سوختن درختان می پرداختند، در جنگل های دره ی کنگو به پیشروی سرگرم بودند. اما در بخش های جنوبی تر، و شرقی تر، شکارگران بدوی به سنت پیشینیان خویش در طی هزاران سال به زندگی ادامه می دادند. همین محافظه کاری در سرزمین پهنار برکنار از جهان کهن، استرالیا، برقرار بود.
در همین قرن ها، اقیانوس پهناور آرام صحنه ی یکی از پراکندگی های آدمیان شد در سراسر تاریخ. جزیره های مرجانی و قله های مخروطی شکل آتش فشانی که گاه بیش از چند صد کیلومتر تا نزدیک ترین کرانه فاصله داشتند، مسکون شدند و گاه حتی در جزایر دور افتاده جامعه های عجیبی دیده می شدند. این جامعه ها از یک مجمع الجزایر به مجمع الجزایر دیگر بر اثر تصادف برده می شدند؛ همانند پراکنده شدن تخم های قاصدک از باد. آبادی های شگفت انگیز گوناگون میکرونزی و ملانزی از همین عوامل، پراکندگی از مدت ها پیش از 6000 م پدیدار شدند. ولی، مهاجرت های چشم گیرتر و دوردست تر دریایی در جزایر پولینزی است که گویا عمدتاً در سال های 600 - 1000 م روی نمود.(4)
پولینزیان شاید هرگز با اراده ی خویش دست به سفری بیش از 300 تا 400 کیلومتر نزده باشند؛ بدان سبب که شیوه ی دریانوردی آنان بسیار ابتدایی بود و اجازه ی بریدن راه های بلند را نمی داد. ولی، همین مقدار راه بریدن هم چه بسا که تصادفاً بر اثر گم کردن راه به سفرهای بلند و دور می انجامید. در چنین شیوه ی ناپخته ای، چه بسا که بر اثر تصادف سرنشینان به سرزمین های امریکایی و آسیایی کشیده می شدند و بدین گونه پولینزیان پیوندی ناچیز ولی واقعی در سراسر اقیانوس آرام پدیدار کردند. مواردی که چنین تصادفی به پیامدهای برجسته ای برسد، بی گمان اندک بود. تنها هنگامی که سرنشینان بلمی به یک جزیره ی حاصلخیز و بی سکنه می رسیدند یا کشتی شکستگانی به کرانه ای می افتادند که ساکنان آنجا تشنه ی دستیابی به بعضی ارزش های فرهنگی از نورسیدگان بودند، این گونه سفرها پیامدی سودمند و پیگیر می یافت. از این برجسته تر، داد و ستد فرهنگی آن بود که کرجی ای که از دوردست رسیده بود، با خود گونه ای گیاه یا جانور ناشناخته از دید کرانه نشینان همچون توشه سفر آورده باشد. پخش نامنظم و بغرنج گیاهان کشاورزی و جانوران اهلی در سرزمین های اقیانوس آرام، خود نمودار حساسی است از گونه های بیشمار داد و ستدهای تصادفی در میان کرانه ها و جزایر اقیانوس آرام؛ پیش از آن که اروپاییان بر این وضع نابه سامان با راه جستن بدین پهنه با گیاهان و جانوران همراه خویش پدیده هایی بیفزایند.(5)
در جهان نو، دوران معروف به «کلاسیک» برای سرخ پوستان تا دیرگاه پس از 600 م با شکوفایی ادامه یافت. در گواتمالا و بخش های پیرامون مکزیک کانون های آیین کهن مایا در شمار بغرنجی رو به افزایش گذاشتند. آن گاه در حدود میانه ی سده ی نهم میلادی، نیایشگاههای مایا رفته رفته یکی پس از دیگری متروک شدند و جنگل آن ها را از حیاط گرفته تا جاده ها و هرم های پله ای پوشاند. با این همه، هیچ گواهی در دست نداریم که بگوییم مایاها آن سرزمین را ترک کردند. شاید تاخت و تازهایی از سوی شمال به حیثیت و آبروی خدایانی که در برابر مهاجمان تاب نیاوردند و مردم را حفظ نکردند، گزند رسانده باشد. شاید هم مهاجمان (6) کارشناسان جاری ساختن آداب دینی را بازداشت کردند یا قربانی ساختند. بدین گونه از ادامه ی آیین های پرتفصیل پیشین، حتی در هنگامی که مردم بدان ها وفادار مانده بودند، جلوگیری کرده باشند. ولی، نظر به فقدان هر گونه مدرکی دال بر ویرانی در جایگاه های متروک، محتمل می نماید که کارشناسان روحانی شاید نتوانسته باشند از رواج آیینی ساده تر و محبوب تر که به هر کشاورزی امکان دستیابی به باروری اطمینان بخشی برای کشتزار ذرت او توسط بعضی رسوم و تشریفات خصوصی می داد و او را از تحمل مراسم پرهزینه ی روحانیان می رهاند، جلوگیری کرده باشند. در سده ی شانزدهم میلادی که اروپاییان بدان جا راه یافتند، در میان مایاها آیین های فردی دیدند که (هر زمانی که رایج می شد) ظاهراً مراسم مفصل و متکلف نیایشگاهی دوران پیشین را هر آینه غیر ضروری می ساخت.
چون به سرزمین های شمالی تر پای گذاریم، جریان حوادث تاریک تر می نماید. در دشت مکزیک و بعضی بخش های کرانه های دریا، آثاری از کانون های ادبی و تشریفاتی برپا شده و مترک گشته موجود است که چه بسا با آثار نیایشگاهی مایا همزمان بوده است. تقریباً یقین است که یک تهاجم کمابیش جنگی از سوی قبایل نیمه وحشی شمال، نیایشگاههای مکزیک را تباه ساخته باشد. باری، آبادی های اخیرتر نشان دهنده ی کاخ هایی است که با نیایشگاههای پیشین پهلو می زده است و آثار سنگ تراشی شده نشان از تمدنی با آیین هایی بس خون ریزتر به بهای نابودی اخترشناسی و معرفت به گیاهان حاصلخیز می دهد که از امتیازات دین پیشین به شمار می رود. نزدیک به پایان سده ی دهم میلادی، جوانه ای از این شیوه ی تمدنی مکزیکی به سرزمین مایا نفوذ کرد و کانون دینی و سیاسی عمده ای در چیچن ایشا در یوکاتان برپا داشت. نقش های هنری کهن تر مایا با مکزیک در آثار ساختمانی چیچن ایتسا درآمیخت. ولی در برابر شیوه ی رایج پیشین، مایا هم از نظر دقت سنگ تراشی و هم از دید دقایق اخترشناسی و گاه شماری دوران اخیر رو به تنزل و افول دارد.
در پرو گاه شماری و تعیین زمان ها بسیار ناآشکار است. زمانی میان 500- 1000 م، (7) یک شیوه ی هنری مربوط به تیاهواناکو که کانون آینی پهناوری بود در کوه های آند، در بیشتر سرزمین پرو رواج یافت. سبب این امر را نمی توان گفت که آیا پیامد تسلط سیاسی یک امپراتوری بزرگ بود یا حاصل یک جنبش دینی که بر آیین های گذشته چیره شد. چنین می نماید که افزایشی در سلحشوری مردم پدیدار شد و سطح عالی هنری در مقایسه با روزگارهای پیشین به تنزل گرایید.(8)
کامیابی های فرهنگی جامعه های پرو و مکزیک نیز مانند جهان کهن، بیشتر در مردم عقب افتاده مؤثر افتاد. همه ی جزئیات این پراکندگی و انتشار تاریک است. با این همه، روستاهای کشاورزی کمابیش پیوسته در مکانی ثابت بود و این گونه آبادی ها در بیشتر جاهای امریکای شمالی و جنوبی منتشر شد؛ و میانگین زمانی آغاز برپایی کانون های آیینی مکزیک، شاید مربوط باشد به حدود 1000 م که تا مرزهای جنوب شرقی ایالات متحده ی کنونی ادامه یافت.

پی نوشت ها :

1. E. W. Bovill, Caravans of the old Sahara: An Introduction of the History of the Western Sudan (London: Oxford University Press 1933), pp. 43 -47. 59-63; Diedrich Westermann, Geschichte Afrikas, Staatenbildugen sudich der Sahara (Cologne: Greven Verlag, 1953), pp. 72 -76; . J. D. Fage, An Introduction to the History of West Africa: Its People and their Culture History (New York: McGrw - Hill, 1959), pp. 72-73; J. Spencer Trimigham, A History of Islam in West Africa (London: Oxford University Press, 1962), pp. 20-22.
2. تاریخ تعیین شده برای ساختمان های سنگی وسیع در رودزیا که بازمانده از چند آبادی است. خود عرصه ی بحث و تدقیق است. نک:
G. P. Murdock, Africa: Its People and Their Culture History, pp. 209-211.
در این اثر آمده است که آثار زیمباوه از سده ی هفتم م/ اول هـ است، ولی
G. Caton - Thompson, the Zimbabwe Culture (Oxford: Clarendon Press, 1931).
بر آن است که اینها از سده ی نهم تا دهم م/ سوم و چهارم هـ است. اما نویسندگان زیر بر آنند که این بناها در سده ی چهاردهم م/ هشتم هـ برپا شده اند؛ همه بر این نکته متفق اند که استخراج زر، پایه ی اقتصادی پیشرفت این کانون های شهری یا نیمه شهری بود.
D. Westermann, Geschichte Afrikas, pp. 412-416 and H. A. Wieschoff, the Zimbabwe Monomotapa Culture in Soultheast Africa (Menosha: George Banta, 1941).
3. درباره ی دوران آغاز نفوذ تمدن به افریقای شرقی نک:
R. Coupland, Esat Africa and Its Invaders (Oxford: Clarendon Press, 1938), pp. 1-41; Zoe Morsh and G. W. Kingsnorth Introduction to the History of East Africa (Cmbridge: Combridge University Press, 1957), pp. 1-12.
4. شاید بتوان به حدس و گمان گفت که بلم ها یا کرجی های دیرک دار و بادبان دار مایه ی سفر دراز به پولینزی شده باشد. این گونه کرجی ها که در آن وسایل و تدارکات گذاشته شده باشد و خوب رهبری شود، چه بسا از توفان هم چندان گزندی نبیند و مسافت های درازی را طی کند.
5. Andrew Sharp. Ancient Voyagers in the Pacific (Wellington, N. Z.: Polynesian Society, 1956)
مؤلف نام برده به نحو مؤثری از سوء تفاهمات گذشته درباره ی مشخصات و پهنه ی دریانوردی پولینزی بحث کرده است. رشته آثار کتبی مؤثری در زمینه ی به گمراهی کشیده شدن تصادفی کشتی هایی که در دهه های نخستین حضور اروپاییان در دریاهای جنوبی در دست است، ثابت می کند که غالباً سرنشینان آهنگ سفرهای نزدیک داشتند؛ ولی بر اثر تصادف به سرزمین های دوردست کشیده شده اند. نک:
Thor Heyerdahl, American Indians in the Pacific (Stokholm: Bokforlaget Forma AB, 1952).
اما درباره ی سفرهایی که مؤلف پیشین به گونه ای مؤثر نیت سرنشینان را کوتاه می شمارد، مؤلف اخیر الذکر تعدیل کرده است. نک:
Aku-Aku (Chicago: Rand McNally, 1958), pp. 371-377;
در زمینه ی پخش گیاهان و معماهایی که در این باره در میان گیاه شناسان وجود دارد. نک:
George F. Carter, (Plants across the Pacific,» («Society for American Archaeology Memoirs» No., [1953]),pp. 62-72.
6. آثاری از نقش مایه های بیگانه «مکزیک» در بعضی از آثار سنگ تراشی شده دیده است.
7. کارشناسان رویدادهای مورد بحث را گاه به آغاز و گاه به انجام این فاصله ی زمانی نسبت می دهند.
Gordon R. Willey, «The Prehistoric Civilization of Nuclear America,) American Anthropologist, LVII (1955), pp. 571-593; J. Alden Mason, the Ancient Civilizations of Peru (Harmondsworth: Penguin Books, 1957), pp. 12-107; Wendell C. Bennett and Junius B. Bird Andean Culture History (New York: American Museum of Natural History, 1949), pp. 153-201; G. H. S. Bushnell, Peru (London: Thames & Hudson, 1956), pp. 65-102; Walter Kricheberg, Altmexikanische Kulturen (Berlin, Safari Verlag, 1956), pp. 283-487; J. Eric S. Thompson, the Rise and Fall of Maya Civilization (Norman, Okla.: University of Oklahoma Press, 1954), pp. 56-118; G. C. Vaillant, the Aztece of Mexico (Harmondsworth Pnguin Books, 1950), pp. 65-82.
نکات همانندی که گویا در رویدادهای امریکای مرکزی و جنوبی دیده می شود، چه بسا که پیامد روابط مستقیم (از دریا) یا غیر مستقیم باشد. ولی، همانندی های چشم گیر میان رویدادهای کلی در تمدن های امریکایی با بین النهرین، مایه ی پیش آمدن پرسش های اساسی و مهمی می شود. گرایش به نا پختگی و عقب ماندگی در امور نظامی و اندیشه ی هنری در تمدن های سرخ پوستان در سال های 600- 1000 م، ما را به یاد دورانی از تاریخ بین النهرین می اندازد که با سلطنت سارگن اکدی آغاز شد و همانندی زمانی چشم گیرتر می شود که این فرضیه را بپذیریم که تهاجم نیمه متمدنان پیرامون جهان کهن به کانون های تمدنی باستان از زمان های پیشتر از دوران های «امپراتوری» بوده است.
آیا این گونه رویدادهای موازی و همانند می توانند گواهی کافی باشد برای پذیرش قانون کلی از نظر توالی رویدادهای مشابه در جاهای گوناگون در تاریخ ساختارهای اجتماعی نوع بشر؟

منبع مقاله :
هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.